پارت ۱۷ مافیای عشق
شوگا : جیمین میخوای چکار کنی
جیمین : حالا تو بده کار نداشته باشه
شوگا : باشه برات میفرستم میا بریم؟ حالا الان دیر میشه
جیمین : من حال ندارم با ماشین تو میریم
شوگا : باشه بیا بریم؟ حالا
رفتن سوار ماشین شودن و رفتن مدرسه
جیمین سرش پیش پنجره بود و به بیرون نگاه میکرد و شوگا حواسش به جلو بود و اصلا حواسش به جیمین نبود
و وقتی به مدرسه رسیدم و جونگکوک رو دیدن
جونگکوک : سلام
شوگا : سلام
جیمین که اصلا حواسش نبود که پیش جونگکوک رد شود و به کلاس رفت
جونگکوک : این جیمین خان چه چه
شوگا : نمیدونم وقتی رفتم گفت بیمارستان و شماره تهیونگ میخواست
جونگکوک : نکن میخواد بلای به سرش بیاره هااا
شوگا : فکر نکنم چون ازش پرسیدم گفت نه و اگر میخواد بلای به سرش بیاره میومد پیشمون
جونگکوک : خوب راست میگی بیخیال بیا بریم؟ قهوه بخوریم
شوگا : باشه دقیقاً من خیلی خوابم میاد بیا بریم؟ قهوه بخوریم
ویو جیمین
رفتم مدرسه که اصلا حوصله هیچ کس نبود و از پیش جونگکوک رد شودم و رفتم کلاس رفتم که سر میزم نشستم و حواسم به پنجره بود و منظره میدیدم
جیمین : حالا تو بده کار نداشته باشه
شوگا : باشه برات میفرستم میا بریم؟ حالا الان دیر میشه
جیمین : من حال ندارم با ماشین تو میریم
شوگا : باشه بیا بریم؟ حالا
رفتن سوار ماشین شودن و رفتن مدرسه
جیمین سرش پیش پنجره بود و به بیرون نگاه میکرد و شوگا حواسش به جلو بود و اصلا حواسش به جیمین نبود
و وقتی به مدرسه رسیدم و جونگکوک رو دیدن
جونگکوک : سلام
شوگا : سلام
جیمین که اصلا حواسش نبود که پیش جونگکوک رد شود و به کلاس رفت
جونگکوک : این جیمین خان چه چه
شوگا : نمیدونم وقتی رفتم گفت بیمارستان و شماره تهیونگ میخواست
جونگکوک : نکن میخواد بلای به سرش بیاره هااا
شوگا : فکر نکنم چون ازش پرسیدم گفت نه و اگر میخواد بلای به سرش بیاره میومد پیشمون
جونگکوک : خوب راست میگی بیخیال بیا بریم؟ قهوه بخوریم
شوگا : باشه دقیقاً من خیلی خوابم میاد بیا بریم؟ قهوه بخوریم
ویو جیمین
رفتم مدرسه که اصلا حوصله هیچ کس نبود و از پیش جونگکوک رد شودم و رفتم کلاس رفتم که سر میزم نشستم و حواسم به پنجره بود و منظره میدیدم
- ۳.۳k
- ۰۸ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط